اشعاری برای حجاج شهید در منا

ساخت وبلاگ


اشعاری چند از شعرای آزاده ی کشورمان، به مناسبت جنایت آل سعود و شهادت حدود هشت هزار نفر از حجاج در منا

فاجعه ی منا، در روز عید قربان، قلب همه ی انسانهای آزاده ی عالم را به درد آورد.
تصور این واقعیت تلخ که در شهری که از هزار و چهارصد و اندی سال قبل تا کنون و به واسطه ی ظهور اسلام، با مبعوث شدن حضرت محمد (ص)، آخرین پیامبر خداوند و ملقب شدن ایشان از طرف حضرت حق به پیامبر رحمت و رحمتٌ ل العالمین، در ایامی که جنگ و کشتار در آن حرام اعلام شده، به گونه ای که حتی اعراب در زمان جاهلیت هم بدان پایبند بودند، و در محلی که محل عبادت و عبودیت حضرت پروردگار بوده و نه تنها شکار حیوانات پست، که حتی دست کاری کردن زخم و زگیل و جوش هم برای جلوگیری از جاری شدنحتی یک قطره ی خون حرام اعلام شده، به مسلخ مرگ کشانیدن حدود دو هزار حاجی و زخمی کردن همین تعداد از محرمان حرم امن الهی، درد جانکاهیست که موجب شگفتی همگان و تنفر بیش از پیش شان، نسبت به عامل اصلی این فاجعه، یعنی جرثومه ی فساد و جنایتکار فتنه گر اصلی تبهکاری و تباهی در جهان اسلام (آل سعود) وهابی شده است.
به همین جهت، از لحظه ی انتشار خبر تلخ این واقعه تا کنون که بیش از سه روز از این حادثه ی جان گزا میگذرد، اجتماعات مختلف، از جمله فضای مجازی عرصه ی ابراز احساسات انسانهای با وجدان نسبت به داغ دیدگان و شهدای حاجی و اظهار انزجار از بانیان خبیث و پلید این جنایت هولناک است.
همزمان، شعرای آزاده ی سرزمین اسلامیمان نیز، با ذوق و قریحه ای بیدار، از سکوت کردن در این مورد و گذاشتن و گذشتن از این فاجعه ی اسلامی و انسانی که طبق آمار منتشر شده، تا قبل از تنظیم این مطلب، بیش از صد و پنجاه شهید ایرانی و حدود دو هزار شهید مسلمان را به کام مرگ کشانیده است، امتناع ورزیده اند، باشد که به اندازه ی خودشان، نسبت به احقاق حقوق حاجیان شهید و مجازات قاتلین خون آشام و گرگهای درنده ی در لباس خادم الحرمینی که در حقیقت خائنان به حرم امن الهیند، برداشته باشند.
به اتفاق، بعضی از این اشعار و آثار هنری این بزرگ شاعران عصر مان را که در زیر، به تفکیک آورده ایم را از نظر میگذرانیم.

شعر سجاد شاکری برای شهدای منا

به گزارش مشرق، در زیر جدیدترین سروده سجاد شاکری شاعر جوان کشورمان را می خوانید با موضوع ldquo;آل سعود خبیثrdquo; و ldquo;فاجعه مناrdquo;:

یک زمان، کوچه ی بنی هاشم!
یک زمان، بسته، راه های مِناست...
قتل مظلوم، در شلوغی ها ...
راه بستن، تخصص اینهاست!!

*****************************

خروش پشت خروش و سپاه پشت سپاه
سپاه میرسد از هر طرف به محضر شاه

صدای غرّش شیران اگر بلند شود
زبان کرکس و روباه میشود کوتاه

تمام راهزنان خلیج می سوزند
به <<حَرّ نار>> جهنّم، به تیغ آتش آه

به جان فاطمه سوگند، جان به در نبرد
ز دست شعله ی آتش کسی به مخزن کاه

سقوط میکند آل سعود، خیلی زود ..
به تیغ هیمنه ی لشکر ولایت خواه

به روی پرچم لشکر نوشته خواهد شد
<<فدائیان حسن، راهیان بیت الله>>

.. و روی گنبد خضراء، دیده خواهد شد
محرّم و صفر و فاطمیّه رخت سیاه

فراز مأذنه های مدینه می پیچد
نوای <<أشهد أن علی ولیّ الله>>

********

شعر علیرضا قزوه برای شهدای حج

کاروان از هفت شهر عشق و عرفان بگذرد

راه بیت الله اگر از هند و ایران بگذرد

مهربانا! یک دو جامی بیشتر از خود برآ

مست تر شو تا غدیر از عید قربان بگذرد

<<خون نمی خوابد>> چنین گفتند رندان پیش از این

کیست می خواهد که از خون شهیدان بگذرد؟

نغمه اش در عین کثرت، جوش وحدت می زند

هرکه از مجموع آن زلف پریشان بگذرد

پرده ی عشّاق، حاشا بی ترنّم گل کند

شام دلتنگان مبادا در غم نان بگذرد

وای روز ما که در اندوه و حرمان سر شود

حیف عمر ما که در دعوا و بهتان بگذرد

خون سهراب و سیاوش سنگ فرش کوچه هاست

رستمی باید که از این آخرین خوان بگذرد

کاشکی این روزها بر ما نمی آمد فرود

حسرت این روز ها بر ما فراوان بگذرد

کافر از کافر گذشت و گبر یار گبر شد

کاش می شد تا مسلمان از مسلمان بگذرد

حال و روز عاشقان امروز بارانی تر است

نازنینا! اندکی بنشین که باران بگذرد

از شراب مشرق توحید خواهد مست شد

گر نسیمِ هند، از خاک خراسان بگذرد

<<علیرضا قزوه>>

**********

شعر بانو فاطمه ی نانیزاد برای شهدای حاجی

یمن و شام و جنگ و خونریزی
دلت آقا گرفته بود امسال؟
می رسی کی سوار جادهٔ عشق
نرسیده زمان استهلال؟

خیمه خیمه به جست و جو بودند
که ببینند روی ماهت را
آرزوی دل همه این بود
بوسه باران کنند راهت را

روضه خوان خیمه را به وجد آورد
روضهٔ مشک و دست سقا بود
در زلالیِ اشک حاجی ها
جلوات حسین پیدا بود

آه حاجیِ حج نیمه تمام
عید قربان کجا و عاشورا
جبل الرحمه، خاطرات حسین
درد و دل های سیدالشهدا

عرفات و دعا و زمزمه ها
جان به قربان کام عطشانت
<<و فدیناه...>>، روضه شد جان سوز
بدن چاک چاک و عریانت...

عید قربان رسید و تشنه لبان
عید قربان شان قیامت شد
در طلوعی که آرزو کردند
قسمت عده ای شهادت شد

لیلهٔ قدرشان چگونه گذشت
که محبت خرید آن ها را
پس رقم زد که حج شان مقبول
و چنین برگزید آن ها را

چه قدر بغض در گلوشان بود
حاجیانی که تا منا رفتند
آه تقدیر عده ای این شد
از منا سوی کربلا رفتند

حرم امن و حرف ناامنی
موسم حج و کاروان در راه
آل فتنه دوباره صف بسته
با یزید زمانه شد همراه

<<فاطمه نانی زاده

*************

شعر سید امیر حسین میرحسینی در رثای حاجیان شهید

بعد یک عمر منتظر ماندن
اسم بابا در آمده امسال
شادی از چشمهاش معلوم است
همه یِ خانه سر خوش و خوشحال

یازده سال منتظر مانده
زائر خانه ی خدا بشود
یازده سال گریه میکرده
راهیِ مروه و صفا بشود

وقت رفتن برای بدرقه اش
همه تا پای کاروان رفتیم
زیر قرآن کمی تبسم کرد
گفت نامهربان ،گران ،رفتیم

هرکسی حاجتی به او می گفت
بچه ام را دعا بکن حاجی
مادرم مدتیست بیمار است
جای ماهم صفا بکن حاجی

در مدینه بقیع یادم باش
هر کسی داشت خرده حاجاتی
خواهر کوچکم صدایش زد
یک لباس عروس و سوغاتی

رفت بابا سوار ماشین شد
بغض مادر که ناگهان ترکید
گفت باگریه و دعایی خواند
به سلامت برید و برگردید

تِِلِفن زد پدر به او گفتم
ریسه های حیاط را بستم
کار دارد هنوز کوچه ولی
سخت دلتنگ و منتظر هستم

گفت مُحرم شدیم در شجره
حس وحالش شده است معراجی
گفت باید کچل شوم پسرم
بعد ازین ها به من بگو حاجی

خواهرت هر چه گفته بود آنجا
همه را یک به یک خریدم من
راستی، ساعتی که تو گفتی
هر چه گشتم ولی ندیدم من

گفت چون که مدینه اولی است
قبل عید غدیر می آید
کارها را عقب نَیندازم
به خیالی که دیر می آید

تِلِفن قطع شد وٓ ما هر روز
از رسانه پی خبر بودیم
گاه مشعر و گاه هم عرفات
چشم گردان، پیِ پدر بودیم

روز قربان حدود ساعت ده
خبری زود حرف مردم شد
کشته های زیاد در عرفات
عید در کام مادرم گم شد

زنگ خانه مدام هی میزد
خبر از مکه و منا دارید؟
پدر آیا سلامت و خوب است؟
صدقه هم کنار بُگذارید

خواهر کوچکم نمیفهمید
مادرم منحنی و خم شده بود
انتظار و سکوتِ نافرجام
خانه یکسر تمام غم شده بود

اسمها را دوباره میخواندیم
دارد آمار میرود بالا
صد و ده، نه دویست، نه سیصد
ناگهان اسمی آشنا حالا

مادر از حال رفته غش کرده
چند زن دور او به دلداری
خواهرم کوچک است دق نکند
پس کجایی پدر بیا یاری

صوت قرآن صدای الرحمان
راه را طی نکرده برگشتیم
خواب هستم و یا که بیدارم
چقدر زود بی پدر گشتیم

گفته بودی که زود می آیی
قول دادی درست قبل غدیر
پای قولت چرا نماندی پس
حق بده پس اگر شدم دلگیر

داده بودم برات بنویسند
روی یک پرچم بلندِ سه رنگ
پدرم حج و سعی تو مقبول
و کنارش دوبیت شعر قشنگ

چقدر نقشه بود توی سرم
مثلاً نقل وقت آمدنت
گوسفندی برات سر ببریم
یک عرقچین به رنگ پیرهنت

کارت هایی که نام تو خورده
دعوت دوستان به صرف ناهار
چه بگویم به دخترت بابا
نه ، نمانده براش صبر و قرار

چه کسی میدهد به او پاسخ
گونه ای که به او زیان نرسد
کاش ساکی که پر ز سوغاتیست
هرگز اینجا به دستمان نرسد

چِقٓدٓر زود دیر شد بابا
خستگی مانده است تویِ تنم
از سفر قبل آمدن باید
ریسه ها را یکی یکی بِکَنَم

راستی گوییا اجل نگُذاشت
سر خود را کچل کنی بزنی
گفته بودی بگویمت حاجی
حاج بابای مهربان من

**********

شعر علی فردوسی برای شهدای حج

علی فردوسی از شاعران جوان استان اصفهان است که از او آثاری در حوزه شعر از جمله کتاب <<دسته گل را به آب باید داد>> منتشر شده است. او جدیدترین غزل خود را با
موضوع حادثه خونبار منا سروده که به شرح ذیل است:

از مِنا می آورند اخبار داغ دور را
نوحه خوان کو تا بخواند ldquo;سعیکم مشکورrdquo; را؟

جامه احرام پوشیدند، اما شد کفن
مرگ در هم کرده اینجا خاک را، کافور را

سرزمین وحی در دستان کفر است، ای دریغ
در سیاهی ها فرو بردند کوه نور را

شعله ی این خشم را دشنام هم بی فایدهست
پس چه باید کرد آل این قدر منفور را؟

چاره ای جز مشورت با قبضه شمشیر نیست
چون نمی داند طرف غیر از زبان زور را

هم تراز بشکه نفت است، لطفاً قبرکن
باز بی زحمت بیا و پهن تر کن گور را

غزل رضا اسماعیلی برای فاجعه ی منا

رضا اسماعیلی نیز جدیدترین سروده خود را که در اختیار خبرگزاری تسنیم قرار داده، با همین موضوع سروده است. غزل جدید شاعر درد دلی ست با امام زمان(عج):

ای صبح صادق! بر رُخ آیینه چین است
در کوچه های نور، ظلمت در کمین است

از حیله رمّال ها دنیا سیاه است
از فتنه دجّال ها، قرآن غمین است

دنیا ز بوی معرفت خالی ست مولا
جهل مُرکب با دل انسان قرین است

حالی نمی پرسد کسی از حضرت دین
دین در زمین تبعیدی و حسرت نشین است

بُت می پرستد روح انسان مُچاله
شیطان اغواگر خداوند زمین است

<<لامذهبی>> دین جدید خلق دنیاست
تلخ است، اما قصۀ دنیا همین است

عصر ظهورست و زمین از مُدعی پُر
دجّال هم شد مُدعی! این چندمین است؟!

عَجِل عَلی ... یا حضرت موعود، یا عشق!
والعصر! انسان در زمین تنهاترین است

تکلیف دنیا می شود روشن به نورت
لاتُخلف المیعاد، صددرصد چنین است

در صبح یک آدینه می تابی به عالم
دل های ما مشتاق آن صبح مُبین است

باید که ما از پردۀ غیبت درآییم!
شرط ظهور حضرتت، تنها همین است

******

قصیده ی حضرت حجت الاسلام محمدرضا انصاری نژاد برای مصیبت حج

حجت الاسلام و المسلمین محمدرضا انصاری نژاد نیز قصیده جدید خود را با همین موضوع سروده و منتشر کرده است:

باد می آشوبد از هر سو صفوف کاج را
در مزارع بنگر از این بیشتر تاراج را

پیش از این هنگامه از دریای سرخ آورده است
تا کجاهای سواحل سیلی امواج را؟!

ماه مهر است و چنین نامهربان آورده است
پایکوبان بر زمین این شیوه تاراج را

با شباهنگان به آهنگی حجازی خوانده است
بین خاکستر، وصیت نامه حلاج را

های و هویش چون مقامر پیشگان در کعبه است
در شبیخون بین میان مشعر این لیلاج را

قاصدک های کبودی پشت هم می آورند
بال در بال از منا خون نامه حجاج را

بنگر این جامه سپیدان را به لبیکی شگفت
بعد از آن با حیرت آن سو تر امیر الحاج را

این شقایق سیرتان در خون تماشایی ترند
پس چه حاجت بعد ازین گلدوزی نساج را؟!

ldquo;حجکم مقبول rdquo; ای قوم ای به چرخاچرخ خون!
ldquo;سعیکم مشکورrdquo;، کم می آید این معراج را!

بشنوید ای فتنه زادان حرم! آل سقوط
با طنین خون، شکست برجهای عاج را

سهم تان می بینم آن بالا ابابیلی دگر
غرق خون بر قامت ناسازتان دیباج را

ابرها سجیل می گردد به چشم ابرهه
کس نمی بیند از او حتی نشان تاج را

در علامات ظهور است اتفاقات منا
برستم سوزی ببین چشمان هاج و واج را

ایران اسلامی...
ما را در سایت ایران اسلامی دنبال می کنید

برچسب : اشعاری,برای,حجاج,شهید, نویسنده : 6basiri313b بازدید : 23 تاريخ : دوشنبه 27 شهريور 1396 ساعت: 23:47